انشا من!
به نام خدا
باران
زمستان که فرا می رسد، آسمان مسخّر ابر های باران زا می شود. ابر ها می آیند و می روند و هر بار با سخاوت خود، زمین تشنه را سیراب می کنند. با رعد برق غرش می کنند و با رنگین کمان زیبایی توصیف ناپذیری را به انسان ها هدیه می دهند. گاهی هم زیاده روی می کنند و پس از چند روز بارش بی وقفه زمین تشنه را سیراب می کنند و سیراب تر. تا آن جا که بالاخره دیوی به نام سیل از خواب بر می خیزد و تلافی سخاوت ابر ها را در می آورد و همه زحمات این سپاهیان آسمان را بر باد می دهد. این غول سال هاست که به خواب رفته و ابر ها آن قدر بخیل شده اند که خواب غول سیل سنگین تر شده است.
زمستان هم با همه بارش های سبک و سنگینش به پایان می رسد و آن گاه حاصل باران ها و رفت و آمد ابر ها در بهار نمایان می شود. جوانه های گیاهان، آرام آرام از دل خاک مرده بیرون می آیند و بر زمین فرشی سبز می گسترانند و این بار زمین مس[ر سبزه ها و گیاهان بی شمار می شود.
لَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَّكُمْ.....
همان [خدايى] كه زمين را براى شما فرشى [گسترده] و آسمان را بنايى [افراشته] قرار داد و از آسمان آبى فرود آورد و بدان از ميوهها رزقى براى شما بيرون آورد.... (بقره/22)
نظرات شما عزیزان:
شبیر علیخانی مدیر وبلاگ ادیان شناسی